جملات شکسته
 
 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:12 :: توسط : خودم

 

عکس فیسبوکی

عکس های عاشقانه فیسبوکی

صندلیت را کنار صندلی ام بگذار....

باتو یعنی:تعطیل رسمی تمام دردها...

تنهایی یعنی بری لباس بخری اما از مغازه دار بپرسی بهم میاد!!!!!!!!

هرشب اب نمک قرقره میکند...

گلو درد دارند چشم هایم...

عاشقانه


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:39 :: توسط : خودم

برای رسیدن به آینده...
آینده یک مکان نیست که بدوید و به آن برسید ،آینده با توجه به تلاش امروز شما و به نسبتی که تلاش می کنید نصیب شما خواهد شد
 
 
 
 
 
تو گرمم میکنی...
 
همیشه راهی وجود دارد...
 
دستت را می گیرد...
 
  
 
به سلامتی پسری که...
 
 
به سلامتی پسری که تو خیابون وقتی نگاش به یه دختر خوشگل میفته سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه آخرشم که باشی انگشت کو چیکه ی عشقم نیستی...
 
دلتنگی
اینجا زمین است - پر از کاغذ های بادی که نصیب هیچکس نمیشوند 1 بادبادک آسمانی است و انسان زمینی - قصه این 2 انتهایی ندارد . اما انسان ابلخانه عاشق بادبادک میشود و با دیدن رنگارنگیش و رقصش در اوجئ اورا عاشقانه میپرستد . کاش انسان میدانست با باور های زمینی نمیشود به آنچه درباور دارد برسد . چه سخت است باور این  واقعیت
 

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:37 :: توسط : خودم

رفته ای اماهنوز لب و انگشتانم تو را لمس میکنند ....!!!

.

.

.


بزرگترین خطایش این بود که میپنداشت برای همیشه صبور خواهم ماند!

.

.

.

ظالم که باشی بهت میگن ... : حیوون ؛ مظلوم باشی میگن ... : آخی ... حیوونی ... ؛

متن عاشقانه

.

.

.

مهم نیست اگر زمین بخورید، مهم دوباره برخاستن است .

متن عاشقانه

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:36 :: توسط : خودم


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:35 :: توسط : خودم

به كسي كه عاشق توست

 

بگو...

 

هر روز

 

با زيبا ترين تعابير جهان بيدارت كند

 

من اينجا!هرشب تو را

 

با زيباترين تعابير جهان...

 

به خواب ميسپارم...!

 

و حکایت من جدا مانده ...

حکایت من ...

 

 حکایت کسی است که عاشق دریا بود اما قایق نداشت،

 

دلباخته سفر بود اما همسفر نداشت،

 

حکایت کسی است که زجر کشید اما ضجه نزد،

 

زخم داشت ولی ننالید،گریه کرد اما اشک نریخت،

 

حکایت من ...

 

 حکایت کسی است که پر از فریاد بود اما سکوت کرد 

 

تا همه صداها را بشنود....

 

 

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:34 :: توسط : خودم

 

گالری عکس های زیبا و عاشقانه 2014 به مناسب سال نو میلادی تقدیم به همه عاشقان

گالری عکس عاشقانه

 

 


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:32 :: توسط : خودم

 

ایستـــاده ام... بگـذار سرنـوشت راهـش را بـرود... مـن، همـین جا، کنار قـول هایـت، درست روبـروی دوست داشتنت و در عمـق نبـودنت، مـحکم ایستــــاده ام...

.

.

.

زنـانیـــــکه میخـواهنــــد مـرد باشـند
زنانـی هسـتند که نمـیدانند زن هسـتند .

.

.

یک روز می رسد... یک ملافه سفید پایان می دهد... به من... به شیطنت هایم... به بازیگوشی هایم... به خنده های بلندم... روزی که همه با دیدن عکسم بغض می کنند و می گویند: دیوانه دلمان برای مسخره بازی هایت تنگ شده...

.

.

.

اگه برف می دونست زمین خاکی چقدر کثیفه برای اومدن به اون لباس سفید نمی پوشید . . .

.

.

.

دارد برف می آید در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کرد تا برف زمستانی از شوق حضورت بهار را لمس کند . . .

.

.

.

آرزو می کنم غم های دلت برن زیر اولین برف زمستونی و دلت سفید و همیشه بدون غم بمونه . . .

.

.

.

صف می کشند دلتنگی های من،
چون دانه های تسبیح به نخ کشید شده...
چقدر بگردانم دانه ها را،
تا تــــو بیایی . . ؟!


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:31 :: توسط : خودم

 

تنها از سکوت تو پیش از آن که سخن گویی هر آنچه را که باید!!! در می یابم ... بی آنکه واژه ای از تو بشنوم در """سکوتت""" هر نغمه ای که آرزو می کنم به گوش می رسد ... . . . شعرهایم را نثارت میکنم... تا که دنیا را پر از گندم کنی!...
"نانوا" می باش! و "ساقی" همزمان!!!... تا مبادا! زندگی را گم کنی ... . . . بــہ نام عشق جسمتـــ را لگـבمال بوسه هاـے هوس آلوבشاטּ مـ ـے ڪننـב... و بــہ نام عشق فراموشتـــ مـ ـے ڪننـב... تقصیر هیچـڪس نیستـــ... بــہ نام نجابتـــ بایـב سـڪوتـــ ڪنـ ـے... و بــہ نام صبر ڪرבטּ از בروטּ ویراטּ شوـے... . . . توی جدایی ها همیشه اونی که کمتر عاشقه!!! بهتر حرف میزنه!... . . . خدایا حواست هست؟؟!! صدای هق هق گریه هام از همون گلوی میاد که                                        میگفتی از رگش ب من نزدیکتری...!!؟؟ . . . تنهایی دروغ است...                          ولی ن اینکه تو تنهایی!!! بعضی ها درحد تو نیستند...


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:30 :: توسط : خودم

 !!!بنام خداوند که اگر حکم کند همه در درگاهش محکومیم!!! 

با سلام عرض تمام بزایدد کنندگان این داستان یا خاطره غم انگیز شاید برای خیلی ها این اتفاق بد افتاده  پسریا دختر

لطفا این داستانو کامل بخونید بسیار غم انگیزه و   پند آموز!!!

 

 1.5 روزی روزگاری در دنیای مجازی یا(اینترنت) خودمون در یک روز بارانی یک اتفاق افتاد که این اتفاق زیاد در روز میوفتد ولی هر کدومشون با هرکسی فرق میکنن . شاید در نظرتون بگیر مثلا چه کاریه و چه اتفاقی افتاده است ....و شایدم بیشترتون که این داستان را میخوانید بدونید چیه...  درسته {چت} یکی از ارتباط هایی در اینترنت هست که دختر و جنس مخالفش را بهم میرسانن و باهم آشنا میشوند ....  روزی روزگاری در یک چت روم بزرگ که مدیرش امیرحسین بود با یک دختر آشنا شد که اسمش بود فاطمه و ناظر اون چت روم بود 

امیرحسین متولد1377بود و دخترک1376

***

من اهل گرگانم و فاطمه هم اهل شیراز یکی از شهراش که نمیگم

شروع داستان...

روز اول که بهش  پیشنهاد دوستی دادم فکر نمیکردم قبول کنه آخه خیلی معتقد بود به دین و زیاد با پسرا گرم نمیگرفت

رفتم توی خصوصیش و بهش گفتم سلام ! اونم جوابمو داد و همین جور داشتم سن وسالو و اهل کجایی هو ازین حرفا رو میپرسیدم.

بعدش باهش گرم گرفتمو ولی پیشنهاد دوستی رو ندادم تا یک روز گذشت بعدش بهش گفتم که من به تو علاقه دارم وبا تو احساس خوبی میکنم.دخترک اول مکسی کردو یکم طول کشید تا جواب بده بدش گفت همچنین بهش گفتم افتخار دوستی با میدی و شمارمو قبول میکنی؟
اول فکر نمیکردم که شمارشو بده ...ولی داد شماره رو 

شروع داستان از سخن گویی راوی !!

آن ها باهم 1 ماه خوش بودن و هر روز امیر با اس فاطمه بیدار میشد امیرحسین از یک خانواده نسبتاپولدار بودن و دخترک یا همون فاطمه از خانواده متوسط بودند.اونقدر اس هاشون زیاد بود که روزی میشد امیرحسین روزانه 5تومن شارز میخرید و با فاطمه اس بازی میکردن و وقتی به فاطمه زنگ میزد بالای 10دقیقه باهش حرف میزد...

 همین جوری که میفهمید دختر از پسربزرگ تر بود ولی از همون اول گفتن مهم عشقی هست که در قلبمون حکم فرماست و هر دوشون گفتن درست هست باید با هم و عقایدی و شرایطی که هر دومون داریم بیشتر باهشون آشنا بشیم ویک ماه بودن هردوشون باهم احساس خوشبخی و آرامش گرفتن هر دوشون با کنار هم بودن گرما میگرفتن. و هر دوشون به ازدواج فک می کردن ولی هر دوشون یک کابوس توی دلشون بود که اتفاقی بیوفتد و اون ها رو از هم جدا کنه وا  سیاهی بر دلشون حکم فرما کنه ولی وقتی که دختر ازین فکرا میکرد پسر بهش می گفت که دیه ازین فکرا نکن ولی وقتی که پسر به فکرش میرسید که وقتی از هم جدشیم چی میشه دختر به اوگفت: امیر و در جوابش گفت::: بیا هو دیه ازین فکرا نکنیم و فقط خوشبختی رو باهم ببینیم و امیر حسین هم به فاطمه قول داد که فقط به روزایی که باهم خوشبخت میشن فکر کنن و این روزا ادامه داشت تا یک روزی که خبری بدی به گوش پسر داشت میرسید میدونم نمیتونید فکرشو بکنید ولی فاطمه داشت از امیرحسین جدا میشد.و یک روز قبلش هی فاطمه به امیر می گفت که امیر اگه ی روزی من نتونم بهت اس بدمو از هم جدا بشیم چیکا میکنی بعدش امیر گفت منظورت چیه فاطمه ازین حرفا در جواب فاطمه گفت:امیر دارم گریه میکنم گفت چرا فاطمه از من چیز بدی شنیدی که نارحتت کرده ولی فاطمه گفت ن امیر ن ولی شاید برام ی اتفاقی بیوفته بعد امیربه او گفت اگه ازم جدا شی میرم خدکشی میکنمو و دیه دوست ندارم تو این دنیا بمونم و فاطمه به او گفت که تو هیچ وقت این کار رو نباید بخاطر من بکنی چون من لیاقتتو ندارم لیاقت تو بیشتر از منه و گفت امیر منو فراموش کن همین گفت دیه نمیتونم اس بدم دیه اس نده گفتم اخه چرا ...چرا فاطمه نباید بهت اس بدم گفت داداشم فهمیده تا این اس رو بهم داد بغض و گلوله های اشک در چشای امیرحسین سرازیر شد و به آسمون نیگاه کر و گفت ای خدا چرا من چرا من که اینقدر دوسش داشتم چرا من باید همیشه کابوس ببینم. و بعد از اون اس دیگه فاطمه اس نداد و گوشیشو خاموش کرد. و امیر انقدر از دوستای فاطمه پرسید که فهمید ک  فهمید فاطمه داره میره خونه ی خالش و فرداش میخواد بره خونه خواهرش چون داداشش دیه بدش میومد گفت دیه تا اخر تابستون نیا خونه و اما فقط داداشش می دونست و هیچ کدوم از اعضای خانوادش نمیدونستند .... 

 اون شب برای امیرحسین بد ترین روز عمرش در دلش شخناخته شد او در وجودش یک نیرو مادر زادی ای داره که میتونه بعضی اوقات اینده رو ببینه امیر حسین که بعد این خبر نارحت شد ولی تو ی رویاش دید که بازم بهش میرسه بعدش او به جنگل رفت وهمین طور که فاطمه خونه دختر خالش بود و جواب اس های امیرحسین رو نمیداد کم کم امیر ناامید شد از آینده ای که توی رویاش دیده بود که دوباره به فاطمه میرسه ولی او صبر و تحملشو کم کم داشت از دست میداد و ناامید میشد از دنیا ..... و امیر رفت که خودکشی کنه همون جور که به فاطمه گفته بود به فاطمه اس داد ولی فک کرد الکی میگفته و باور نکرد تا زنگ زد امیر که آخرای جونش بود با فاطمه حرف میزد فاطمه میگفت چرا امیر چرا این کارو کردی امیر با صدایی که فک میکردی از اخر یک غار میاد میگفت که من بهت گفتم تنهام نزار ولی فاطمه میگفت که اخه منو فراموش کن من لیاقت تورو ندارم میگفت

ادامه داستان برایتون میزارم لطفا لایک کنید و نظرتونو بدید تا داستان بعدی رو براتون بزارم


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:28 :: توسط : خودم

یه وقتایی… / عاشقانه


یه وقتایی… حرفِ دلت رو به هزاران نفر میتونی بگی الّا به یه نفر..
یه وقتایی… حرفِ دلت رو به هیشکی نمیتونی بگی جز به یه نفر.!
یه وقتایی… حتی حوصله ی خودتم نداری چه برسه به دیگران!
یه وقتایی… هیشکی حوصله ی خودشم نداره، چه برسه به تو!
یه وقتایی… همه ازت انتظار دارن که درکشون کنی، اما کَسی تو رو درک نمیکنه!
یه وقتایی… از همه انتظار داری که درکت کنن، اما تو کَسی رو درک نمیکنی!
یه وقتایی… یکی از تو خوشش میاد اما تو نه!
یه وقتایی… هم، تو از یکی خوشِت میاد اما اون نه!
یه وقتایی… فقط به حرفِ خودت میتونی اعتماد کنی نه دیگران!
یه وقتایی… به حرفِ همه میتونی اعتماد کنی جز حرف خودت!
و اینکه
یه وقتایی… با یه لبخند کوچیک میشه سر و تهِ یه قضیه رو هَم آورد..


همینطور که یه وقتایی با یه لبخندِ کوچیک میشه اوضاع رو خراب تر از اونی که هست کرد!
 


“پس لبخند بزن، شاید فردا روزِ بدتری باشه…”


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:26 :: توسط : خودم

http://asheganeh.ir/


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:25 :: توسط : خودم

http://asheganeh.ir/


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:24 :: توسط : خودم

http://asheganeh.ir/

هر شب …
به خودم قول می دهم که
فراموشـت کنم !
وقتی عکست را می بینم
تو را که نه ...
قولم را فراموش می کنم… !


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:24 :: توسط : خودم

http://asheganeh.ir/

 

زندگی جیره مختصری است…
مثل یک فنجان چـــــــــــــــای…
وکنارش عشــــــ ـق است …
مثل یک حبـــــــ ـه قند…
زندگی را با عشق،نوش جان بایـــــد کـــــــرد…


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:24 :: توسط : خودم

http://asheganeh.ir/

 

 

ایـــــــــن روزهـــــــــا دوســـــــــتــــــــ داشتــــــــن

 

بــــــــه حـــــــراج گذاشــــــــــته شده اســـت
همـــــه بــــه همـــــ ، بـــــی بهــــــــانه

میـــگویـــــــند دوستــــت دارم
برای همـــــــــین اگـــــــر روزی

جـــــــایی
کســــــی

ازصمیم قلـب
گفتـــــــ دوستـــــــــت دارم

لــبــخند می زنیــــــم و می گوییــــــــم.
ممنــــون...


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:23 :: توسط : خودم

http://asheganeh.ir/

 

این روزها…

 

احساس میکنم…

چقدر… شبیه سکوتم …!!!

با

کوچکترین حرفی …

میشکنم …!!!


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:22 :: توسط : خودم

http://yektatak.com/wp-content/uploads/2013/08/dailoge.jpg

 

بهروز :وقتی با نصرت میری بیرون اینقد اتفاقات عجیب قریب برات میوفته که تو کل سفرهای مارکوپلو واسه مارکو بیچاره نیوفتاده بود...

- دودکش -

 

*******************************

 

دیالوگ ماندگار:

جان وین :پول خوشبختی نمیاره،

ولی گریه کردن توی یه مرسدس بنز، آسونتر از گریه کردن روی یه دوچرخه س ...!

(این جمله معنای بسیار زیبایی داره)

 

*******************************

 

یکی از دیالوگ های ماندگار فیلم پروانه:
امیر :من نمیتونم خوشبختت کنم°°
پروانه :من خوشبختی رو نمیخوام°°°من امیرو میخوام...

 

*******************************

 

خواهرمو طلاق بدی به زرس قاطع خواهرتو طلاق میدم...

 

*******************************

 

داریوش ارجمندتو فیلم رئیس میگه :باباتو می شناختم
قدیما با آفتابه عرق میخورد، حالا " ضای " والضالین نمازشو ٬قد اتوبانِ قُم میکشه!

دیالوگ ماندگار سریال دودکش...

 

*******************************

 

یه نفر به یه مگس میگه بپر. میپره
مگسو میگیره بالاشو میکنه دوباره بهش میگه بپر نمیپره.
نتیجه گیری میکنه وقتی بال مگس کنده میشه مگس کر میشه...!!
دیالوگ ماندگار سریال دودکش

 

*******************************

 

بچه بودیم روزه بمون واجب نبود ولی واسه قمپزش می گرفتیم!...!
(دیالوگ فیروز-دودکش)

 

*******************************

 

اصلا چه معنی داره تو این خونه کسی با کسی قهر باشه؟...؟؟
خسرو شکیبایی-خانه سبز

 

*******************************

 

قدرت زیاد مسئولیت زیاد رو می طلبه..."مرد عنکبوتی"

 

*******************************

 

توی جدایی ها همیشه اونی که کمتر عاشقه بهتر حرف میزنه...
دیالوگ عسل بدیعی سریال مستانه

 

*******************************

 

کی برای ما یه نخود مردونگی رو کرد که ما براش یه خروار رو کنیم...
(((دیالوگ ماندگار بهروز وثوقی در فیلم قیصر))

 

*******************************

 

همه جور نون دیدم،
نون سنگک، نون بربری، نون لواش، نون تافتون،
ولی هیچ جا نون حلال ندیدم...
(پولاد کیمیایی- جرم)

 

*******************************

 

وقتی میرید خرید وقتی میاین خر نیستید...!
دیلوگی ماندگار از مادر بزرگم.

 

*******************************

 

توی زندگیم هر وقت به دوراهی رسیدم، بدون استثنا میدونستم راه درست کدومه. اما همیشه راه اشتباه رو انتخاب کردم. میدونی چرا؟؟
چون راه درست لعنتی همیشه سخت تر بود....
_آل پاچینو در فیلم بوی خوش زن_

 

*******************************

 

- پسر تو چند سالته؟
- پارسال ۱۶ سالم بود بچه بودم، ۲ روز بعد بابام مرد بازم ۱۶ سالم بود، اما دیگه بچه نبودم...!
اتوبوس شب - کیومرث پوراحمد

 

*******************************

 

مهران مدیری :تا دیروز وامیستادی جلو در آسانسور میگفتی دربست!
آپارتمان نشینی یاد ما میدی؟
دایره زنگی...

(تک تکشو خودم جدا کردم.خوشحال میشم نظر بدید)

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:21 :: توسط : خودم

 
http://www.ebhamlinks.com/bah92/46c16b56c5a7d2c58b9e23a901ac6f56.jpg


پدرم!

در این تاریکی شب که سوسوی چراغی همدم و مونسم گشته است از تو مینویسم....

از تو که حدیث سکوت را در دلم به ترانه ای مبدل ساختی.

ای جلوه گاه خوبی ها....

تمام دفترهایم به خاطر تو ورق خورده اند.

لحظه ای در کنار آوارخانه آمالم به نظاره دردهایم بایست تا برایت از روح طوفانی خویش بگویم.

کاش لبخندهای تلخ مرا در قاب کهنه ای بر دیوار قلبت می آویختی تا همیشه از لبخندهایم تلاطم امواج یک شوق را بخوانی.

بدان که دیگر واژه تازه ای برای سرودن ندارم.

دوستت دارم پدر......تا آخر دنیا.


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:21 :: توسط : خودم

naghmehsara.ir

 

خوب که فکر می کنم …

می بینم گاهی یک شکلات ِ مغزدار …

بیشتر میچسبد …

تـــــا …

عاشقانه های این عاشق های تو خالی !


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:20 :: توسط : خودم

naghmehsara.ir07

 

متــــــــاسفم…

نه برای تو که دروغ برایــــت خـــود زندگیست…

نه برای خودم که دروغ تنهـــا خط قرمز زندگیـــستــــ بـــرایم….

متاسفم که چرا مزه ے عشـــــــق را….

از دستـــــــــ تــــــو چشیــــدم….

تا همیشه در شکـــــــــــ دروغ بودنش بمـــانم….


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:20 :: توسط : خودم

 

naghmehsara.ir10

 

تو مرا نادیده بگیر …

و من …

بدنم روز به روز کبود تر می شود …

از بس …

خودم را میزنم ،

به نفهمی …!!!


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبهبرچسب:, :: 20:19 :: توسط : خودم

 

u

سر بگذار بر درد بازوان من
دست نگاهم را بگیر
مرا دچارِ حادثه ای کن که با عشق نسبت دارد…
من . . .
عجیب از روزگار رنجیده ا

   
 
   
           
   
 
      

     


ارسال شده در تاریخ : یک شنبهبرچسب:, :: 20:12 :: توسط : خودم

 بازدید   افزودن نظر

 

vf خوش آمــ‗__‗ـدی..
قدمت روی چشـ‗__‗ـم هایم..
بسـ‗__‗ـاط قهوه ام مهیاست..
.
.
کفشهایتـ‗__‗ـــ..
کفشهایتـــ را امــــــــا…
پنهـ‗__‗ـاטּ می کنـــم..
خیال رفتـ‗__‗ــטּ را از سر بیروטּ کنـــ


ارسال شده در تاریخ : یک شنبهبرچسب:, :: 20:11 :: توسط : خودم

 

عکس عاشقانه123

گاهــے …

بـﮧ נلت شک کــכּ

ع

ش

ق

“عشـــــــــــــــــــــــــــق”

شایــــנ

یک شــــایعــﮧ باشـנ !

   
 
   
           
   
 
      

     


ارسال شده در تاریخ : یک شنبهبرچسب:, :: 20:10 :: توسط : خودم

 

gh

آرزوی خیلی ها بودم
از آن دست نیافتنی هایشان….
ساده اسیرت شدم که قدر ندانستی


ارسال شده در تاریخ : یک شنبهبرچسب:, :: 20:10 :: توسط : خودم

Photo-Skin_ir-Love420

دل درد گرفته ام ان قدر که فنجـــــــــــــــــــان های قهــــــــــــــــــــــــــــوه را سر کشیده ام
امـــــــــــــا…
تو تــــــــــــــه هیچکدام نبودی…


ارسال شده در تاریخ : یک شنبهبرچسب:, :: 20:9 :: توسط : خودم

 

bj

نقشه را تا میزنم و جهان را در جیبم میگذارم …

تو فقط چند سانتی متر از من دوری


ارسال شده در تاریخ : یک شنبهبرچسب:, :: 20:8 :: توسط : خودم

 

uyَشیشه ی ِ پَنجِره ِرا َبا َر َا َن َشست
اَز َدل َمن َاما، چه ِ کَسی َنَقش تورا ِ خواهَد ِشست؟

 


ارسال شده در تاریخ : یک شنبهبرچسب:, :: 20:7 :: توسط : خودم

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جملات شکسته و آدرس delshekasteh-tanha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 168
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


کد هدایت به بالا



کد کج شدن تصاوير


كد ماوس

دریافت کد بارش قبل از بالای وبلاگ

Digital Clock - Status Bar

مرجع وبلاگ نویسان جوان